اول فروردین1394
سلام قشنگم سال نوت مبارک امیدوارم سالهای سال باشم و ببینم بزرگ میشیو سال نوروبه هم تبریک میگیم البته امروز دوم فروردینه... دیروز نتونستم بنویسم چون بدجور مریض شدی و حسابی مامان و بابا رو ترسوندی.... هربارکه سرفه میکنی انگاریکسال ازعمرمن کم میشه میخوام که هرچی غم و غصه ومریضی هست مال من باشه و توهمیشه سالم وسرحال باشی چقدرمامان بودن حس عجیبیه انگاردیگه خودت نیستی وجود نداری و وجودت تو بدن یکی دیگه اس با خندیدنش میخندیو با گریش گریه میکنی جالبه که یکی باشه که با تمام وجودت عاشقش باشی یکی که با وجود تمام بدخلقی هاش تو مریضی و ناخوشی بازم خم به ابرونمیاری و بهش نشون میدی که دوسش داری چقدراحساس میکنم که ازمادرم دو...
نویسنده :
مامان سمیه
0:11