24/5/94
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
اما وقتی به تو نگاه می کنم دلتنگی هایم بی معنا می شود
چه دلتنگی می ماند با کنار تو بودن.....
بودن تو دلتنگی را به سخره می گیرد پسرکم
خوشحام که هستی و با تو تنها نیستم...............
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی